سالگرد یک‌سالگی

۱۳۸۹/۰۵/۱۴

از وبلاگ قبلی‌ام (مودی) که بگذریم، این جدیده هم باز یکساله شده
داشتم نیگا می‌کردم به نوشته‌های یکسال پیش ِاینجا. دیدم انگار یکساله پیش دل و دماغ نوشتن نبوده واسم. حالا علتش خیلی چیزا بوده. یعنی همه علتها جمع شدن روی هم و اجازه نوشتن بهم نداده‌اند. حالا شما حدس بزنید عللش چی بوده؟ اگه گفتید ؟ :دی
حیف !
وقتی که لاست تموم شد می‌خواستم ۲-۳تا پست طولانی در موردش بنویسم که حتی اون رو هم ننوشتم. حالا هم دیگه زیاد جزئیاتش یادم نمونده که بخواهم در موردش صحبت کنم.
از اوضاع احوال نوشتن هم که بگذریم، اوضاع فیلم‌بینی‌مون هم خرابه. از لاست خدا بیامرز به اینور دیگه نه فیلمی نه سریالی....هیچی

با گرمای هوا چه می‌کنید؟ انگار هوا خنک شده. به نظر می‌رسه این فصلها کلن چند ماه شیفت پیدا کردن جلو. باید تقویم‌ها بدیم اصلاح کنن. الان دیگه باید شهریور باشه حداقل؛ آخه هیچیش به مرداده مثلن ۲۰سال پیش نمی‌خوره.(توجه می‌کنید که الان کارمون به جایی رسیده که در مورد ۲۰سال گذشته هم نظر می‌دهیم، دیگه!!)
دمای هوا هم که ماشالا امسال ترکوند، من یادم نمی‌آید هیچ سالی به اندازه تیرماه ۸۹ آب مصرف کرده باشم. خدا خیلی دوسمون می‌داشت که نعمت آب را بر ماها ارزانی داشت و دچار کمبود و قحطی آب و اینا نشدیم. خدایا شکرت!!

دعا کنید این یه دونه پست رو ننویسم و بعدیش بره واسه ۶ماه دیگه
در همین راستا باید خدمتتون عرض کنم که در حال تنظیم کالیبر می‌باشیم، زیاد نگران نباشید. درست میشه انشالا. اگر این فیس‌بوک اجازه بدهد. بجای وقت تلف کردن توی اونجا میاییم همینجا وقت تلف می‌کنیم. ثوابش هم بیشتره.

پ.ن: یه مدته از وقتی رادیو پس‌فردا افتتاح شده، هر روز، هر روز از روی سایتش فایلهاش رو دانلود می‌کنم و گوش می‌دهم .... عالیه.................«فرشید منافی» کارش حرف نداره. قبلن هم کارش حرف نداشت اما الان بهتره. تا گوشش می‌دهم کلی روحیه‌ام بهتر می‌شه. اجرش با خود شخص خدا
آدرس تارنما : http://www.radiofarda.com/archive/radio_pas_farda/latest/907/3157.html
آدرس در رخساره‌کتاب: http://www.facebook.com/pages/Radio-Pasfarda/140540675961398

پ.پ.ن: قشنگ نیست بجای وب‌سایت بگویید تارنما و بجای فیس‌‌بوک بگویید رخساره‌کتاب (این آخریه خودم اختراع کردم).

پ.پ.پ.ن: آخیش! استارتش زده شد. حالا بقیه‌اش بخیر بگذره

4 نظر:

بامداد راستین گفت...

اولين سالگرد هم محله ای شدن تو وبلاگستانت را تبريک ميگم.
حدس مثبت: خب ميدونی قبلا دانشجو بودی هيجان بیشتره از طرفی آدم هی ميگه درسم تمام شه وقت دارم و کلی کار و فعاليت نکرده که خودش کلی انرژی مياره و ايده واسه نوشتن. دوره سربازی را نمی دونم ولی حدسم اينه که اونم چون دورش محدوده آدم هی برنامه داره واسه بعدش ولی همه ی اين انتظارها و استرس ها که تمام شد و افتادی تو بازار کار و روتِِين زندگی انگار اون نظم به جای اينکه باعث بشه بتونی کلی فعاليت انجام بدی هيجان را و همِينطور حس را از بين ميبره.
ديد عامی: عاشق شدی :D

بامداد راستین گفت...

ديگه فيلم قشنگ نمونده خودت را خسته نکن.

گرمای هوا: در مورد 20 سال پيش کلی چيز يادمه جز گرمی هوا. دقيقا 20 سال پُِيش مادربزرگ و پدر بزرگم رفته بودن سر دایيم آلمان وقتی اومدن روز تولد من بود يعنی درست وسط تابستون و بعدش هم نامزدی اون يکی داييم من تمام اون روزها را خوب ّيادمه ولی اصلا گرماِِيي توش نمی بينم تو چطوری يادته؟

بامداد راستین گفت...

دعا کرديم پيام آمد:
"از تو حرکت از من برکت"

من هم یه بار شنيدم همی خوش گذشت و به ِياد خيابان های اصفهان افتادم و پشت چراغ خطر و راديو جوان

نه قشنگ نيست هروقت خوشون اول بار ساختن اسم خودشون را بذارن

Mody گفت...

مرسی، لطف دارید شما :)
به حدس‌هایت می‌توانی نتیجه انتخابات و حوادث پس از آن رو هم اضافه کنی

راستی تولدت هم مبارک باشه :*