در فیسبوک، ویدئویی به اشتراک گذاشته شده بود از خانم دکتر فرنودی . ایشان روانشناس بالینی مقیم کالیفورنیا هستند. در این ویدئو، که به عنوان یک مصاحبه است، قصد دارد از زبان ایشان ویژگیهای یک دوست خوب و یک انسان سالم از نظر روانی را بیان کند.
اولین چیزی که در این ویدئو جلب توجه میکند نوار س.بزرنگی است که خانم دکتر به دور مچ دست راستش بستهاست.
از حواشی که بگذریم؛ من، شخصاً از صحبتهای ایشون خوشم اومد و دوست دارم که نکاتی که ایشون در صحبتهاش بیان کرده را در اینجا بازگو کنم.
خودم مایل هستم که دوستان و اطرافیان و کسانیکه با آنها در ارتباط هستم دارای این ویژگیها باشند؛ هرچند تصور میکنم افراد اندکی هستند که اکثر این خصوصیتها را دارا باشند و در کنار من باشند. (بهنظر من این ویژگیها کامل نیست اما یک حداقلی را برآورده میکند)
خودم سعی کردم در طول زندگی چنین خصوصیتهایی را کسب کنم و در برخورد با اطرافیان و دوستانم این موارد را رعایت کنم. البته نمیدانم تا چه حد در این زمینه مؤفق بودهام. با اینکه میدانم در برخی موارد کمی ضعیف عمل میکنم، اما فکر میکنم در بیشتر موارد توانستهام نکات مثبت را بیشتر از نکات منفی بهکار گیرم.
از طرف دیگر معتقدم که افراد در ارتباط با یکدیگر اگر بتوانند ارتباط دوستانه برقرار کنند این ارتباط ارزش حفظ کردن و تداوم را دارد؛ فرقی نمیکند که این افراد چه نسبتی با شما داشته باشند؛ پدر، مادر، خواهر، برادر، فرزند، همسر، دوست، آشنا، همکار، رئیس، کارفرما، شاگرد، استاد، فروشنده، خریدار و...
به نظرم اگر این اشخاص توانایی برقراری ارتباط دوستانه را نداشته باشند ادامه ارتباط با آنها ارزشی نخواهد داشت. اگر افراد تنها به لحاظ نیاز و احتیاجاتشان با شما ارتباط دارند و در صورت بر طرف شدن نیازشان شما را ترک کنند و سراغی از شما نگیرند، همان بهتر که زودتر به اینگونه روابط خاتمه دهید. نمیگویم ارتباط و دوستی بدون نیاز و احتیاج شکل میگیرد. مطمئناً انسان نیازهایی دارد که در ارتباط با دیگران برآورده میشود(انسان اجتماعی)؛ اما یک دوست خوب باید دایره ارتباط و صمیمیتش بیش از این نیازمندیهایش باشد.
انتظار زیادی نیست اگر کسانیکه مرا میشناسند در این مورد نظرشان دربارهء من را بهم بگویند.
در ادامه خلاصه مصاحبه خانم دکتر را گذاشتهام.
از حواشی که بگذریم؛ من، شخصاً از صحبتهای ایشون خوشم اومد و دوست دارم که نکاتی که ایشون در صحبتهاش بیان کرده را در اینجا بازگو کنم.
خودم مایل هستم که دوستان و اطرافیان و کسانیکه با آنها در ارتباط هستم دارای این ویژگیها باشند؛ هرچند تصور میکنم افراد اندکی هستند که اکثر این خصوصیتها را دارا باشند و در کنار من باشند. (بهنظر من این ویژگیها کامل نیست اما یک حداقلی را برآورده میکند)
خودم سعی کردم در طول زندگی چنین خصوصیتهایی را کسب کنم و در برخورد با اطرافیان و دوستانم این موارد را رعایت کنم. البته نمیدانم تا چه حد در این زمینه مؤفق بودهام. با اینکه میدانم در برخی موارد کمی ضعیف عمل میکنم، اما فکر میکنم در بیشتر موارد توانستهام نکات مثبت را بیشتر از نکات منفی بهکار گیرم.
از طرف دیگر معتقدم که افراد در ارتباط با یکدیگر اگر بتوانند ارتباط دوستانه برقرار کنند این ارتباط ارزش حفظ کردن و تداوم را دارد؛ فرقی نمیکند که این افراد چه نسبتی با شما داشته باشند؛ پدر، مادر، خواهر، برادر، فرزند، همسر، دوست، آشنا، همکار، رئیس، کارفرما، شاگرد، استاد، فروشنده، خریدار و...
به نظرم اگر این اشخاص توانایی برقراری ارتباط دوستانه را نداشته باشند ادامه ارتباط با آنها ارزشی نخواهد داشت. اگر افراد تنها به لحاظ نیاز و احتیاجاتشان با شما ارتباط دارند و در صورت بر طرف شدن نیازشان شما را ترک کنند و سراغی از شما نگیرند، همان بهتر که زودتر به اینگونه روابط خاتمه دهید. نمیگویم ارتباط و دوستی بدون نیاز و احتیاج شکل میگیرد. مطمئناً انسان نیازهایی دارد که در ارتباط با دیگران برآورده میشود(انسان اجتماعی)؛ اما یک دوست خوب باید دایره ارتباط و صمیمیتش بیش از این نیازمندیهایش باشد.
انتظار زیادی نیست اگر کسانیکه مرا میشناسند در این مورد نظرشان دربارهء من را بهم بگویند.
در ادامه خلاصه مصاحبه خانم دکتر را گذاشتهام.
سؤال: در برخورد با انسانهای دیگر چگونه تشخیص دهیم که میتوان، رابطهء خوبی را با او برقرار کرد ؟
جواب :
١- با خودش و آدمهای اطرافش در حال جنگ و ستیز نیست، بنابراین محضرش به آدم آرامش و انرژی مثبت میدهد.
٢- این اشخاص بیشتر از آنکه انتقادگر، منفی، متکبر و خودنما باشند، مشوّق، مثبت و متواضع هستند.
٣- شما در کنار آنها بهترین بخش وجودت آشکار میشود؛ نه اینکه در کنارشان آماده نزاع با آنها شوید؛ در کنار آنها، رابطهء سلطهجویانه ایجاد نمیشود.
٤- این افراد خوشخـُلق هستند، مزاح و طنز خوبی دارند که باعث میشود، با هم بخندید و در این مزاح دل کسی را نمیشکنید.
٥- این افراد در رابطهشان خلاقیت وجود دارد و سخنان و روابطشان فالبداهه است و لازم نیست انرژی صرف کنید تا متوجه منظور آنها شوید، آنها همانی هستند که هستند. در کنار اونها احساس راحتی میکنید.
٦- برخورد این افراد با شما محترامانه است و احساس میکنید در کنار آنها، احترام شما حفظ میشود.
٧- آنها از زخم زبان و نیش زبان استفاده نمیکنند.
٨- حس میکنید میتوان به او اعتماد کرد و به شما امنیت میدهد و حال شما را در مییابد؛ به همان میزان که شوق گفتگوگری دارد شوق شنیدن ِدرد و دلهای شما را دارد.
٩- هیچگاه در کنار آنها احساس نخواهید کرد که شما را استثمار میکند؛ نه استثمار معنوی، نه عاطفی، نه مادی.
١٠- آنها هیچگاه جایگاه و مرتبه خود را بالاتر از دیگران نمیبینند.
١١- زیباییها را میبینند و به زبان میآوردند و شما در کنار آنها مثبتهای وجودی خود را آشکار میبینید.
١٢- آنها قدر رابطه را به صورت یه رابطهء دوطرفه بیشتر میدانند و هیچگاه خود را در قله نمیبینند، خودشیفتگی و برتریجویی نداشته و دوست ندارند دوستان خود را به سادگی از دست بدهند.
١٣- این اشخاص نه دیگران را تهدید میکنند، نه تحقیر میکنند، نه لزومی دارد که آنها را کنترل کنند و نه آنها دوست دارند که دیگران را کنترل کنند. متواضع و محترم هستند.